سر گذشت یک عاشق:طنز

سر گذشت یک عاشق:طنز

سر گذشت یک عاشق:طنز

من سرم توی کار خودم بود...


بعد یه روز یه نفرو دیدم که این شکلی بود




ما اوقات خوبی با هم داشتیم


من یه کادو مثل این بهش دادم



وقتی اون کادومو قبول کرد من اینجوری شدم



ما تقریبا همه شبها با هم گفت و گو میکردیم



وقتی همکارام من و اونو توی اداره دیدن اینجوری نگاه میکردن


و منم اینجوری بهشون جواب میدادم

 

اما روز ولنتاین اون یه گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه



و من اینجوری بودم


بعدش اینجوری شدم



احساس من اینجوری بود



بعد اینجوری شدم





بله….آخرش به این  حال و روز افتادم




پدر عاشقی بسوزه

 

 



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : آرمین حسینی
تاریخ : چهار شنبه 25 دی 1392
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: